صفحه اصلی
ایمیل به نویسنده

-----------------------

Link dumps

تحریم را آیا راه به مقصود هست؟

آقای شاهرودی ، مجتبی سمیع نژاد را آزاد کنید

"ژانت آفاری": مردان تاریخ نگار به ندرت از زنان تاریخ می گویند

دکتر ثریا مکنون: جنسیت و سایر صفات انسانی در درون هر فرد قرار دارند

حضور فمینیسم کرد در جنبش زنان: نوشین احمدی خراسانی

نامه حنيف مزروعي به عليزاده رئيس کل دادگستری استان تهران

 اکبر گنجي قديمي ترين روزنامه نگار زنداني در "بزرگترين زندان خاورميانه برای روزنامه نگاران"

آیا لیبرالیسم در نبرد با اسلام رادیکال است؟ مصاحبه با فرانسیس فوکویاما، واشنگتن پريزم

نامه سرگشاده شادی صدر  به رييس جمهور در اعتراض به ممنوعيت خروج از كشور

 

-----------------------

Monthly Archives
09/01/2003 - 10/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 02/01/2004 - 03/01/2004 03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005

-----------------------

Search


-----------------------

 

 

 
 
Thursday, April 29, 2004
یک قصه بدون شرح


من ؟ من ماهی کوچکی هستم در حوض خانه همسایه ..
ماهی کوچکی که هر روز ساعات متمادی به چهره هایی مضحک ازپشت
حجاب اشک زل میزند و به صداهای منزجرشان که وعده دریا میدهند
می خندد ....
من ؟ قصه طولانی هستم از یک دنیا خاطره که به محض رها شدن
می میرد ... تو که هستی ؟

من ؟ گربه ماهی زیبایی هستم که به یاد تو هرروز شنا میکنم ، می آیم
اینجا و به این خزه های چسبیده کنار حوض زل میزنم ، گاهی وقتها
احساس میکنم من هم شدیدا مثل این خزه ها تشنه ام .... شدیدا ....

من هم گاهی وقتها احساس میکنم مثل ابرهای منفرد چسبیده به آسمان
شدیدا تنها هستم .. شدیدا ...

آیا مرا دوست داری ؟

دوست ؟ نه !

آزادی را دوست داری ؟

نه خیلی !، درست به اندازه خودش دوستش دارم ...

پس بیا با هم تلق شیشه ای اسارت را بشکنیم و ....

و چه ؟

میدانی ؟من در تمام طول راه میترسیدم که تو با شنیدن نامم از من
بگریزی !

( بگریزم ؟ ... یعنی فرار کنم ؟...)
بگریزم ؟ چرا ؟

چون درسته من ماهی ام از جنس تو،اما گربه ام دشمن تو !

( از جنس تو ؟ دشمن تو ؟ ... اگر بخواهم بگریزم به کجا ؟مگر نه اینکه
من به غیر از این حوض مامنی ندارم ؟ .... مگر نه اینکه همه میگویند
تو اینقدر مفلوکی که هیچ کس نگاهت هم نمیکند ؟ ... .... ... )
هم جنس ؟ ... دشمن ؟ نه ! نمی ترسم ! اگر هم بترسم نمی گریزم !

چقدر شجاع ! اما اگر من بخواهم به تو خیانت کنم چه ؟

خیانت ؟ ....؟ ... ؟

یعنی اگر یک دفعه هوس کنم تو را بخورم !

( منو بخورد ؟ ... مگر میشود ؟ ... شاید منظورش یه تعبیر شاعرانه است یعنی
بروم داخل دلش یا قلبش ..چه میدانم ؟ مثل قصه رومئو و ژولیت ؟ آه !...)
اِ .... یعنی مرا داخل قلبت راه دهی ؟

نه ! ...... یعنی آره !.. آره !.. یعنی همین ! ... حالا هستی ؟

هستم ؟ ... تا آخرش !....
1zan  ||  8:25 AM

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

Comments: Post a Comment