صفحه اصلی
ایمیل به نویسنده

-----------------------

Link dumps

تحریم را آیا راه به مقصود هست؟

آقای شاهرودی ، مجتبی سمیع نژاد را آزاد کنید

"ژانت آفاری": مردان تاریخ نگار به ندرت از زنان تاریخ می گویند

دکتر ثریا مکنون: جنسیت و سایر صفات انسانی در درون هر فرد قرار دارند

حضور فمینیسم کرد در جنبش زنان: نوشین احمدی خراسانی

نامه حنيف مزروعي به عليزاده رئيس کل دادگستری استان تهران

 اکبر گنجي قديمي ترين روزنامه نگار زنداني در "بزرگترين زندان خاورميانه برای روزنامه نگاران"

آیا لیبرالیسم در نبرد با اسلام رادیکال است؟ مصاحبه با فرانسیس فوکویاما، واشنگتن پريزم

نامه سرگشاده شادی صدر  به رييس جمهور در اعتراض به ممنوعيت خروج از كشور

 

-----------------------

Monthly Archives
09/01/2003 - 10/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 02/01/2004 - 03/01/2004 03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005

-----------------------

Search


-----------------------

 

 

 
 
Thursday, May 20, 2004
یک نامه بی ربط


نارو ... نارو ... نارو ...

کسی بهت نارو نزده ... سعی کن به خودت دروغ بگی خوب ؟

دروغ ... کسی هم بهت دروغ نمیگه ... چرا باید بهت دروغ بگن ؟

چرا ؟ چرا باید الکی بهت بگن که هیچی ات نیست ! چرا باید بهت

به دروغ بگن که هنوز زنده ای ...

آره هنوز زنده ام ... مگه نه سارا ؟ مگه نه دیونه ؟

تو حالت خوب میشه ... خوب ... اون خوابه مگه نه ؟ ... آره خوابه ..

اون که بهم دروغ نمیگه ...

اون که به خواهرش نمیگه برو بگو خوابم ...

مگه نه ؟ ... خودم شنیدم ... نه ! ... فقط یه اشتباه بود ...

لحن خجالت خواهرش چی ؟ د .. ر ... و ... غ ... ه

اگه ... خداکنه کسی که دوستش داره خودکشی نکنه ...

ک ... س .. ی که د ... و ..س ... ت ... ش داره ! نه تو !...

من زنده میمونم مگه نه ؟ آره زنده ! می ...مو... نی ...

من هیچی م نیست ... مامان من سالمم ...

بابا ! نگاه کن چه خوب نفس میکشم ... من خوبم ...

ریه هامم سالمه ... مگه نه ؟ ...

اون هنوز من رو دوست داره مگه نه ؟... هنوز عاشقمه ؟...

هنوزم اشکام دلشو بدرد میاره مگه نه ؟ هنوزم به چشام میگه

وحشی مگه نه ؟ میگه عین چشای گربه وحشی میمونه ...

هنوزم قربون صدقه ام میره مگه نه ؟ بازم باهم عاشقی میکنیم

مگه نه ؟ بازم ...

خواب که نیست ... هیچ وقت خواب نبود مگه نه ؟ ...


" دود ... بوی تنباکوی دوسیب ... موهای پریشون من ...

مه و بارون شمال... قهقهه های مستانه آدم بزرگایی که هواسشون

مثلا به ما نبود ! ... مزه جوجه کباب های آمیخته با عشق ...

اشکهای من تو بغل تو ... گریه می کردم که چرا ساناز و امید قهر کردند؟

تو بهم گفتی این قدر مهربون نباش .. ضرر میکنی ها !

مهربونی ز .. ی ... ا ... د... ی ...

یادته ؟ ... کنار شومینه .... شب تا صبح عشق بازی ...

سرخ بود ؟ سرخ سرخ ...

بهترین شب عمرم ... از این شبها بازم هست مگه نه ؟ ...

هنوزم .. هنوزم ... هنوزم ... "

مگه خاطراتت یکی دوتاست که مینویسی ؟ آره ؟ ... نه ...

نمی خواهم بمیرم ... من زنده میمونم ...

من زنده میمونم ؟ ... آره بابا ؟ ... بازم مثل بچگی هام باهم میریم

کنار دریا ماسه بازی ؟ ... من میخواهم یه نقش جدید بکشم ...

میخواهم بابا بهت بگم عاشق شدم ... میخوام بگم ...

میخوام بگم ...

مامان میذاری بیام تو بغلت ؟ ...

میخوام اگه مردم تو بغل تو بمیرم ...

میخوام ... میخوام بگم وقتی نصفه شب ها گوشی رو برمی داشتید

و فقط سکوت میشنیدید ... من و اون بودیم که شب تا صبح با هم

عاشقی میکردیم ... بابا جونم من عاشق شده بودم ... شده بودم !
خدا جونم تو هم میدونی ... تو همه چیز و میدونی ...

رازهای من و با خودت میدونی ...

خدا جونم اگه مردم یه قولی بهم میدی ؟

نذار رازمو کسی بفهمه خوب ؟ این فقط بین من و تو و اونه ...

اونم که ... نه اون به کسی نمی گه ... خدا جون چقدر دوست داشتم

مامان شم بعد بمیرم ... خوب نشد دیگه ... من ... نمی میرم ! ...

تا وقتی اون دوستم داره ... ولی اگه مردم ... اگه مردم ... بهش میگم

این دفعه یه زن حساس نگیره ... بهش میگم یه زن بگیره که هیچی

بارش نباشه ... اصلا هیچی نفهمه ... آره این طوری خوبه ...

آخه اون طاقت نداره کسی ازش بیشتر بدونه ... طاقت نداره زنش تو

اجتماع باشه ... خوب بسه دیگه ... خفه! الان میاد اینجا رو میخونه بعد

دوباره زنگ میزنه فحش میده ...

فحش ؟ ... زنگ ؟... من که دیگه زنده نیستم ... اگه نمردی چی ؟ ...

خوب اگه نمردم بهش میگم منظورم از گفتن این حرفها این بود که یعنی

نمی خوام زندگیش دوباره مثل زندگی خودمون پر مشاجره و درگیری

لفظی باشه ... فقط لفظی ؟! هه هه هه ........

اصلا زن و چه به سیاست ؟ به مسائل روز ؟ به احقاق حقوق ؟

زن باید زن باشه ! بشور و بپز و بروب ! و ببخشید بزا !

آهان نه ! این آخری رو تو دوست نداشتی ... از بچه بدت میاد ...

میگی مزاحمه.... میگی هیکلم خراب میشه ...

میدونم ... داشتم میگفتم ...معنی نمیده زن خبرنگار باشه ؟ کار کنه ؟

عروسک تو خونه ، ... تو جامعه ! ...

آره ؟ خوبه عزیز دلم ؟ راضی شدی ؟ ... من اگه نمردم میشم همونی

که تو میخوای ... میشم ... ولش کن ... فقط یه چیزی بگم شاید حرفهای

آخرم باشه ...


دلمو شکستی ... نوشته هامو مسخره کردی ... برایت با زبان احساس

سخن گفتم نفهمیدی ... برایت شعر گفتم نخوندی ...

تو رختخواب برات اسطوره بودم درک نکردی ... همپات بودم نخواستی ...

هر وقت خواستی عروسکت شدم ... هروقت خواستی همکارت شدم ..

دوستت شدم ... شاگردت شدم.. استادت شدم ... مشاورت شدم ...

همکلاسیت شدم ... همصحبتت شدم ... همبسترت شدم ... همسرت

شدم ... زنت شدم ... به قول خودت تیکه تنت شدم ...

اما ! اما ! دریغ از این که حتی یک ذره منو شناخته باشی ...

جسمم رو فتح کردی ... روحمو عاشق کردی اما تنها کاری که کردی تو تب

عشقت سوزاندیش هیچ وقت فتحش نکردی ...

هر وقت خواستم حرف بزنم گفتی مغلطه میکنی ...

خواستم روحم عریان کنم گفتی من همینم که هستم ! گفتم بذار ....

عملا ، مستقیم یا غیر مستقیم گفتی خفه ! زور گفتی . ... شنیدم ...

اما همیشه حق با تو بود!!! آخر سرهم شنیدم که حتما مهره مار دارم

که با وجود تمام بدی هام ! دوستم داری ....

ببخشید که دوباره گستاخی کردم و مسائلی که تو رو غیرتی میکنه

اینجا گفتم ولی به

ا .. ی ... ن ... ج .. ا .. م

رسیده !... حالا که فکر میکنم میبینم مرگ بهتره .... ولی چه کنم که

متاسفانه دوستت دارم !

1zan  ||  8:39 AM

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

Comments: Post a Comment