صفحه اصلی
ایمیل به نویسنده

-----------------------

Link dumps

تحریم را آیا راه به مقصود هست؟

آقای شاهرودی ، مجتبی سمیع نژاد را آزاد کنید

"ژانت آفاری": مردان تاریخ نگار به ندرت از زنان تاریخ می گویند

دکتر ثریا مکنون: جنسیت و سایر صفات انسانی در درون هر فرد قرار دارند

حضور فمینیسم کرد در جنبش زنان: نوشین احمدی خراسانی

نامه حنيف مزروعي به عليزاده رئيس کل دادگستری استان تهران

 اکبر گنجي قديمي ترين روزنامه نگار زنداني در "بزرگترين زندان خاورميانه برای روزنامه نگاران"

آیا لیبرالیسم در نبرد با اسلام رادیکال است؟ مصاحبه با فرانسیس فوکویاما، واشنگتن پريزم

نامه سرگشاده شادی صدر  به رييس جمهور در اعتراض به ممنوعيت خروج از كشور

 

-----------------------

Monthly Archives
09/01/2003 - 10/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 02/01/2004 - 03/01/2004 03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005

-----------------------

Search


-----------------------

 

 

 
 
Sunday, July 11, 2004
او را به خاطر هیچ کشتند

"او را به خاطر هیچ کشتند... این را وقتی که شعله های سرخ آتش از روی

موهای سیاهش پر می گرفت وسرکشانه به فرق سرش می رسید، نیز از میان

قهقهه های شوهرش می فهمید . روزی هم که دفنش میکردند مادرش زیرلب

میگفت" که به خاطر هیچ دخترم سوخت" . همه گفتند خودکشی اما او میگفت

"زن کشی". هیچ دادگاهی هم تشکیل نشد تا کسی بفهمد واقعا خودکشی بوده

یا نه؟ هیچ کس هم نپرسید چرا خودکشی ؟ از روی پیکر سوخته هم نمی شد

فهمید زن قبل از شمع شدن تا سرحد مرگ کتک خورده بود و لباس هایش هم

ندانسته خیس از نفت بوده واو به خیال آشپزی کبریت کشیده! شهادت هم کافی

نبود تنها شاهد ماجرا یک پیرزن رنجور بود به اسم مادر که شهادتش کشک

هم محسوب نمی شد، دو زن دیگر از کجا پیدایشان شود ؟

چهل روز میگذرد یا نه ؟ فرقی نمی کند ، جای او را عروسی تازه پرمی کند .

خاک گورمرطوب است یا نه ؟ فرقی نمی کند دستان کودکش با داغ چنگال تا

ابد مهر میخورد وحق حضانت با پدر است و آه های مادربزرگ راه به جایی

ندارد !..... "

***
وقتی یکماه پیش پیکر سوخته مینا را از بیمارستان خارج میکردند با چشمانی

گریان فکر کردم ما داریم بیهوده، برای هیچ ! فریاد میکشیم ...

کاش جانمان کمی بیش ازهیچ می ارزید و هنوزحرف مینا در گوشم زنگ میزد

وقتی دو روز پس از حادثه به مدت سی دقیقه به هوش آمد و میان شادی مادرش

گفت: برای هیچ نفس میکشم نمی خواهم !

اما امروز صدای رسای فریاد مادرش در دادگاه قانون نیستی را بر هم میزند .




(<$BlogItemCommentCount$>) comments



1zan  ||  5:29 AM

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

Comments: Post a Comment